سير زندگى فقهى - فرهنگى، ملا احمد نراقى (1)


 

نويسنده:حسين حكيم




 

بخش اول: ولادت و زندگانى علمى ملااحمد
 

ملااحمد فرزند ملامهدى مشهور به «فاضل نراقى‏» چهاردهم جمادى الاخر 1185 هجرى قمرى مطابق 1150 هجرى شمسى و 1771 ميلادى در عصر «كريم خان زند» در نراق (1) از قراى تابعه كاشان متولد شد (2) .
دروس مقدمات و صرف و نحو را در كاشان تحصيل نمود ، سپس فقه ، اصول ، حكمت كلام و فلسفه را نزد پدرش محقق نراقى فرار گرفت. دروس منطق، رياضى، نجوم، علوم معقول و منقول و ساير علوم غريبه را در محضر اساتيد فن آموخت. با توجه به ذهن سرشار از پويايى و تحرك در يادگيرى مسائل، به سرعت پله‏هاى نردبان ترقى و تكامل را يكى پس از ديگرى پيمود.
ايشان در اوايل عمر، علوم و دانش‏هاى بى‏شمارى انداخت; به طورى كه هنگامى كه «معالم‏» و «مطول‏» را تدريس مى‏نمود، طلاب را جمع كرده و با آن‏ها به مباحث علمى و مناظرات اصولى مى‏پرداخت.
ملا احمد تحت تعليم و تربيت پدر به بالندگى و شكوفايى رسيد. او با بهره‏مندى از دانش و تفكر پدر كه خود دانش‏مندى نوجو، فيلسوف و فقيهى وارسته و از درخشان‏ترين چهره‏هاى علم و دانش و اجتهاد در نيمه دوم قرن سيزدهم بودند، قله‏هاى انديشه و معرفت را فتح كرد و با درك محضر عالمان بزرگ نجف و كربلا بركمالات خويش افزود و در مدت كوتاهى موفق به اخد درجه اجتهاد از اساتيد مشهور خود گرديد.
ايشان چند صباحى را نزد پدر و ديگر اساتيد فن ، تلمذ نمود و بقيه عمر را با هوش فوق‏العاده خود به تحقيق و تدبر در علوم و منابع علمى پرداخت و توانست ‏بعد از مدت قليلى در علوم معقول، منقول و حتى علوم غريبه صاحب نظر و مجتهد بشود.
وى مرجعيت عام و رياست علمى در عصر خويش را عهده‏دار بوده و محل مراجعات توده مردم براى حل مشكلات و مصائب زندگى آنان به شمار مى‏رفت.
مهاجرت به عتبات عاليات ملا احمد براى تكميل دروس عالى، راهى حوزه علميه نجف اشرف گرديد كه در هزاره اول قمرى از مهم‏ترين و پر رونق‏ترين حوزه‏هاى علميه محسوب مى‏شدند. و از محضر درس اساتيدى همانند كاشف الغطا، و ميرزا مهدى شهرستانى در نجف و كربلا بهره جست. ايشان با كسب درجه اجتهاد و اجازه نقل احاديث از اساتيد خود، عازم موطن خود شهر كاشان گرديد.
درباره مهاجرت ايشان به بلاد طيبه كربلا و نجف تشكيك و ترديد كرده‏اند و بنابرنقل بعضى از مورخان، دو تاريخ براى هجرت ايشان برشمرده‏اند كه ذيلا به تشريح آن دو مى‏پردازيم:
1. ايشان در سال 1205 هجرى قمرى اولين بار در معيت پدرش به عتبات عاليات مسافرت نمود كه مورد اجماع است.
2. وى در سال 1210 هجرى قمرى دومين بار به عتبات عاليات مهاجرت نمود كه مورد اختلاف است.
البته در سال و تاريخ مهاجرت دوم ايشان نيز ترديد كرده‏اند. بعضى‏ها آن را سال 1212 به ثبت رسانده‏اند.

هجرت اول:
 

ايشان در سال 1205 ه.ق در معيت پدر، براى تكميل دروس خويش به عتبات عاليات مهاجرت نمود و در كربلا در اواخر عمر علامه وحيد بهبهانى (متوفاى 1208) در درس او شركت كرد و سپس به حلقه درس فقيه بزرگ ميرزامهدى شهرستانى (متوفى 1216) پيوست. هم‏چنين ايشان در نجف اشرف از محضر درس سيدمهدى بحرالعلوم (متوفى 1212ه.ق) و شيخ جعفر نجفى معروف به كاشف الغطا (متوفى 1228ه.ق) كسب فيض نمود. (3)

هجرت دوم:
 

« اما در سال 1209 ه.ق به اين علت كه پدرش ملامهدى نراقى دارفانى را وداع گفتند، به كاشان مراجعت نموده و در آن‏جا كرسى تدريس و آموزش طلاب علوم دينى را آغاز كردند» .
ايشان در سال 1210 طبق نقل قول مشهور مورخان به عتبات عاليات و بلاد متبركه عراق عزيمت نمودند; اما طبق نقل خود ايشان در «خزائن‏» كه بعدا خواهد آمد براى زيارت بيت‏الله الحرام و نه براى تحصيل علوم دينى مشرف شدند.
كيهان انديشه اين گونه تعبير را براى نشريه مى‏آورد:
« ملا احمد نراقى در آخرين دروه درس «وحيد بهبهانى‏» شركت كرده و سپس از محضر «ميرزا مهدى شهرستانى‏» و « سيدمهدى بحرالعلوم‏» استفاده نمودند و پس از طى اين مراحل تحصيل به نراق كاشان بازگشت و بعد از در گذشت پدرش مرجع تقليد آن سامان گرديد» .
هم‏چنين مى‏نويسد:
« در سال 1212 ه.ق در حالى كه ملااحمد جوانى 27 ساله بود و به عنوان مجتهد فاضل شناخته مى‏شد به كاشان برگشت و به تدريس پرداخت. در هوش و استعداد خارق‏العاده وى همين بس كه گويند كتاب «عين الاصول‏» را در سن بيست و سه سالگى تاليف كرده و رساله «حجية المظنه‏» را نيز در سنين جوانى به رشته تحرير در آورده است‏» (4) .
در ژرفاى علمى ملااحمد همين بس كه شيخ مرتضى انصارى (متوفى 1281) قريب به چهار سال از خرمن علم و دانش و فضل او خوشه‏ها چيده‏اند.
ديدگاه‏هاى نه چندان معتبر و شاذ درباره تاريخ سفر علمى نراقى:
آن‏چه كه معروف و مشهود است اين است كه نراقى دوبار در سال‏هاى 1205 و 1210ه.ق به منظور تكميل علوم عالى، يك بار در معيت پدر، و بار ديگر با شاگردان و هم‏سلكان خويش عازم نجف و كربلا شدند; اما فقط در چند كتاب ذيل سفر دوم او را در سال 1212ه.ق ثبت كرده‏اند كه طبق قرائن موجود صحيح به نظر نمى‏رسد:
1. در كتاب مكارم الاثار مى‏گويد: «در سال 1205 به همراه پدرش به عتبات مقدس هجرت كرد و در دروس «علامه وحيد بهبهانى‏» حضور يافت و بار ديگر در 1212 ه.ق به عراق رفت; و مدت كمى در نجف نزد «سيدبحر العلوم‏» و «شيخ جعفر كاشف الغطاء» و در كربلا نزد «ميرزا مهدى شهرستانى‏» و «سيدعلى كربلايى‏» به تحصيل پرداخت‏» (5) .
2. سيدمحمد امين در اعيان شيعه مى‏نويسد: «ثم تشرف بزيارتهم ايضا فى سنة 1212 ه.ق‏» (6) .
3. صاحب روضات الجنات نيز همين تاريخ را بيان مى‏كند و مى‏نويسد: «از كتاب خزائن ظاهر مى‏شود كه وى در سال جلوس «فتحعلى شاه‏» به تخت‏سلطنت (يعنى 1212 ه.ق - 1176 شمسى) به زيارت ائمه عليهم السلام عراق مشرف شدند» (7) .
دلايل و شواهد عدم صحت تاريخ 1212 براى سفر دوم ملا احمد به عتبات عاليات:
اولا: ايشان در اين سال به عتبات عاليات سفر نكرده و يا اگر سفرى داشته براى كسب علم و دانش نبوده است; زيرا در سال 1212 ه. ق «سيدبحرالعلوم‏» رحلت كردند.
ثانيا: خود ملااحمد نراقى در چندين جاى كتاب «خزائن‏» تاريخ مهاجرت‏هاى خويش را به عتبات عاليات ياداشت نموده‏است.
الف) در خزائن چنين مى‏نگارد: «در سنه 1210 كه حقير به عزم زيارت بيت‏الله الحرام وارد بغداد شدم، چند يومى در بقعه متبركه كاظمين عليهما السلام به جهت اجتماع توقف اتفاق افتاد در شب جمعه در روضه مباركه امامين هاديين بودم، با جمعى از احيا و هم‏سفران‏» (8) .
ب) در جاى ديگر خزائن اين چنين مى‏نويسد: «حاج الحرمين الشريفين حاج جواد صباغ كه از معتبرترين تجار وثقه و معتمد بود و در «سر من راى‏» سركار تعمير روضه متبركه عسكريين در سرداب مقدس بود از جانب جعفر قليخانى خويى در سنه 1210 ه.ق كه حقير به عزم زيارت بيت‏الله الحرام به آن حدود مشرف شده، به زيارت «سر من راى‏» رفتم‏» (9) .
براساس نقل مستقيم جملات نراقى در «خزائن‏» و هكذا بقيه شواهد و قرائن موجود، اين طور به دست مى‏آيد كه ايشان در دو زمان در سال‏هاى 1205 و 1210 ه.ق عازم عتبات عاليات شدند و بعد از وفات پدرش، به منظور فراگيرى علم و دانش در محضر علماى نجف و كربلا فرصتى براى بازگشت‏به عراق برايشان دست نداد و لذا در كاشان مشغول تدريس و اداره امور مردم و رفع رجوع آنان گرديد.
ارتباط ملا احمد نراقى و شيخ اعظم انصارى «در سال 1240ه.ق، شيخ مرتضى انصارى (متوفى 1281) به قصد زيارت حرم امام رضا عليه السلام در مشهد و يك سير و سفر علمى و سياحتى براى درك محضر علماى اعلام و فقهاى مشهور عصر خويش، از شهرهاى مختلف ايران عبور كردند. از جمله در اصفهان به حضور سيدمحمدباقر شفتى و در بروجرد به خدمت‏شيخ اسدالله بروجردى رسيد ولى بيش از يك ماه توقف ننمود» (10) .
« زمانى كه شيخ انصارى آوازه ملا احمد نراقى را در كاشان شنيد به همراهى برادرش به سوى كاشان شتافت كه مورد استقبال و احترام ملااحمد قرار گرفتند و در يكى از مدارس آن رحل اقامت افكندند. وقتى كه شيخ انصارى، چهره ملا احمد را بربلنداى مدرسه علميه كاشان مشاهده نمود و او را همانند دريايى از علم و حكمت و عرفان و اخلاق يافت، تصميم بر ماندن گرفت. گويى شيخ گم‏شده خود را دريافته بود و لذا قريب به چهار سال از محضر علمى و اخلاقى او بهره جست و در حلقه درس او از سال 1241ه. ق تا سال 1244ه.ق قرار گرفت‏» (11) .
شيخ انصارى در اين مدت سنگ‏بناى روشى نو در فقه و اصول را بنيان نهاد و اصول را با شيوه مدرن و منسجم تدوين نمود; به گونه‏اى كه از آن وقت تاكنون كتب «رسائل و مكاسب‏» ايشان محور محافل درسى حوزه‏هاى علميه فقه جعفرى واقع شد. در مدت اين چهار سال استاد و شاگرد با هم عجين شدند و جاذبه‏اى متقابل، آن دو را به‏سوى هم ديگر فرامى‏خواند. استعداد و نبوغ ذاتى و علمى شيخ از يك سو، و علم فراوان مرحوم نراقى از سوى ديگر، اين دو را به‏هم پيوندى ناگسستنى داد; تا جايى كه نراقى پس از حركت ‏شيخ از كاشان در وصف او چنين نوشت: «در كليه مسافرت‏هايم بيش از پنجاه مجتهد مسلم را ديده‏ام; اما هيچ كدام چون شيخ انصارى عظمتى اين‏گونه نداشته‏اند» (12) .
مرحوم نراقى كه شيخ را مجتهدى مسلم دريافته بود، هنگام هجرت از كاشان ، اجازه نامه مبسوطى به وى داد و شيخ را به بهترين عبارات و زيبنده‏ترين جملات ستود و گفت: « استفاده‏اى كه من از اين جوان نمودم بيش از استفاده‏هايى بود كه او از من برد» (13) .
ملا احمد نراقى هنگام حركت ‏شيخ انصارى از كاشان در مقدمه اجازه‏نامه روايى كه به او مى‏دهد، وى را چنين توصيف مى‏نمايد:
«چهره‏اى برجسته، محققى دقيق، با ذهنى نورانى و فهمى صائب و دركى عالى، اين مظهر تقوا و ورع، مستمسك به عروة الوثقى، فاضل كامل، حاوى مكارم و مناقب، شخ مرتضى فرزند شيخ محمد امين انصارى بعد از تفحص در احوال و مقام علمى‏اش، بدو اجازه دادم نقل روايات را..» . (14) بخش دوم: مشايخ اجازات، اساتيد، تلاميذ و فرزندان ملااحمد

1. مشايخ اجازات نراقى
 

قبل از شمارش اسامى صاحبان اجازات روايى او، چه بسا توجه به نكته زير خالى از فايده نباشد.
معمولا ايشان از اساتيد و مشايخ اجازات خود در كتاب‏هاى گوناگون و با رسالات فقهى و اصولى‏اش، دوگونه نام مى‏برد و آنان را به دو صورت توصيف كرده و مى‏ستايد:
الف) گاهى از مشايخ اجازات خود به «اساتيد» تعبير مى‏نمايند.
ب) زمانى از آن‏ها به «مشايخ و يا شيخنا» نام مى‏برد.
البته شايان توجه است كه اساتيد ايشان بعضا مشايخ اجازه او نيز بوده‏اند.
1. محقق نراقى (مهدى) متوفاى 1209ه.ق. پدر ملااحمد كه وى از او به «استاد» تعبير مى‏نمايد (15) .
2. علامه سيدمحمد مهدى بحرالعلوم متوفاى 1212ه.ق كه ملااحمد در كتاب‏هايش «منابع الاصول و الاحكام‏» ، «عوائد الايام‏» و «مستند الشيعه‏» از آن سيد با عنوان «سيدنا الاستاذ» يا «بعض سادة مشايخنا» تعبير مى‏كنند (16) .
3. شيخ محمد جعفر نجفى مشهور به كاشف الغطاء متوفاى 1228 ه.ق. (17)
مرحوم نراقى از او تعبير به «شيخ مشايخ عصره‏» مى‏نمايند. در كتاب خزائن ايشان نوشته شده: «شيخ جليل شيخ جعفر نجفى كه از مشايخ اجازه اين حقير است..» . (18)
4. ميرزا مهدى موسوى شهرستانى، متوفاى 1216 ه.ق (19) .
5. آقاى سيدعلى طباطبايى كربلايى - صاحب رياض كه خواهرزاده محقق بهبهانى نيز هست - متوفاى 1231 ه.ق (20) ملااحمد از وى به عنوان «بعض مشايخنا» و يا «بعض مشايخنا المعاصرين‏» نام مى‏برد.
همان گونه كه قبلا نيز يادآورى شد، بيش‏تر مشايخ اجازات ايشان، از جمله اساتيد وى نيز بوده‏اند; مانند پدرش، علامه بحرالعلوم، شيخ جعفر نجفى و ميرزا محمدمهدى شهرستانى، مرحوم نراقى به واسطه پدرش از شيخ يوسف بحرانى، از ملا محمد رفيع گيلانى، از محمدباقر مجلسى روايت مى‏نمايد (21) .
«صورت اجازات مرحوم نراقى متجاوز از بيست مورد است كه به خط مؤلف يا صاحبان اجازات نزد فاضل معاصر جناب آقاى حسن نراقى يكى از احفاد و نوادگان مرحوم نراقى، موجود است‏» (22) .

پى‏نوشتها:
 

1. نراق: يكى از قصبات قديمى مركزى از بخش دليجان در شهرستان محلات است كه در 15 هزار مترى شرق دليجان در ناحيه كوهستانى سردسيرى واقع شده است (لغت نامه دهخدا، ج 13، ص 19808; و ج 20، ص 419- طبق نقل ريحانة الادب، ج 6، ص 160، نراق در ده فرسخى كاشان قرار دارد.
2. در مورد تاريخ تولد و نام پدر ملااحمد در جستارهاى تاريخى و شرح زندگى علما و فقها مطرح شده است:
الف) عده‏اى از پژوهش گران و مورخان، كه مشهور هم هستند، كتاب‏هايى چند، زاد روز ايشان را 1185 هجرى قمرى مطابق 1150 هجرى شمسى مرقوم داشته‏اند.
ب) عده‏اى كم از مورخان و علماى تاريخ نويس، تاريخ تولد وى را 1186 ه.قمرى نگاشته‏اند. با استقرايى كه انجام گرفته، بنا برديدگاه مشهور تاريخ تولد ايشان در 1185ه.ق صحيح است; اما به خاطر پرهيز از اشتباه، ما هر دو گروه از علما و فقها را با كتاب‏هاى مربوط به آن كه تاريخ ايشان را ضبط و ثبت كرده‏اند، در ذيل مى‏آوريم:
الف) دانش‏مندان و علمايى كه تاريخ تولد ايشان را در آثار خود سال 1185 ه.ق ثبت نموده‏اند: دهخدا، على‏اكبر، لغت‏نامه، ج 1، ص 1165; نراقى، احمد، مستند الشيعه، مقدمه، ج 1، ص 14- 15; كاشانى، ملا حبيب‏الله، لباب الالقاب، ص 96; على لو، نورالدين، سيدبحرالعلوم، ص 9- 68; عقيقى بخشايشى، فقهاى نام‏دار شيعه، ص 226; معلم حبيب‏آبادى، مكارم الآثار، ج 4، ص 1236; نراقى، احمد، معراج السعاده، مقدمه، ص 16; درايتى، مصطفى، مجله آينه پژوهش، سال 69، شماره 1، س 43; نراقى، احمد، خزائن، مقدمه، ص 6; دكتر حائرى، عبدالهادى، نخستين رويارويى انديشه‏گران ايران، ج 3، ص 3- 332; نراقى، احمد، الايام، مقدمه - بدون ذكر صفحه; ابوالحسنى، على، تراز سياست، صفحه 9- 68.
بسيارى از جستارهاى ديگر نيز اين تاريخ را ثبت و ضبط كرده‏اند كه در اين مختصر مجالى نيست تا همه ذكر شوند.
ملاحبيب‏الله شريف كاشانى تصريح مى‏كند كه دست‏خط نراقى در مورد تاريخ تولدش را ديده كه سال 1185 ه. ق بوده است.
- كاشانى، ملاحبيب، لباب الالقاب، ص 96، و نراقى، احمد، معراج السعاده، مقدمه، ص 16;
ب) دانش‏مندان و علمايى كه در كتاب‏هاى خود زاد روز وى را 1186 ه.ق نوشته‏اند:
- تهرانى، شيخ آغابزرگ، الذريعه، ج 2، ص 62; مصفى المقال، ص 71.
ج) عده‏اى از تاريخ‏نگاران و پژوهش‏گران، تاريخ تولد ايشان را بين سال‏هاى 1185ه.ق و 1186 يادداشت كرده‏اند; مانند: امين، سيدمحسن، اعيان الشيعه، ج 10، ص 183; انصارى، مرتضى، زندگانى و شخصيت‏شيخ انصارى، ص 6- 95.
بحث ديگرى مربوط به نام پدر ملااحمد ملامهدى نراقى نيز مطرح هست كه عده‏اى از علما آن را ملامهدى و برخى ملامحمدمهدى تعبير كرده‏اند. اين‏ها نيز دو دوسته‏اند; ولى مشهور و معروف اين است كه ملااحمد فرزند ملامهدى است. چون خود ملااحمد در بعضى از آثارش از پدر به نام مهدى نام مى‏برد:
الف) كتاب‏ها و عالمانى كه احمد بن ملامهدى ثبت نموده‏اند: تنكابنى، سليمان، تذكرة العلما، ص 53; محدث نورى، فوائد الرضويه، ص 41; مدرس تبريزى، محمدعلى، ريحانه الادب، ج 6، ص 160; امين، سيدمحسن، اعيان‏الشيعه، ج 10، ص‏183; نراقى احمد، مستند الشيعه، ج 1، ص 14- 15; انصارى، مرتضى، زندگانى و شخصيت‏شيخ انصارى، ص 6- 95.
ب) كتاب‏ها و اشخاصى كه نام پدر او را محمدمهدى ضبط كرده‏اند: كشميرى، محمدعلى، نجوم السماءص 343; سلمانى آرانى، سليماى كاشانى، ص 155; و ايضاح المكنون، ج 1، ص 331.
براى رفع ابهام، جملاتى از استاد «حسن‏زاده آملى‏» در زير بيان مى‏شود وى مى‏گويد:
«در آغاز، چند كتاب از مصنفات آن جناب را ديده‏ام، خود را مهدى بن ابى ذر نراقى نام برده است ولى فحل جليل او مرحوم ملااحمد نراقى صاحب «مستند الشيعه‏» او را محمدمهدى نام‏برده است، چنان كه در اول خزائن، عوائد الايام، سيف الامه و معراج السعاده و غيرها است. لكن در ابتداى مستند الشيعه چاپ سنگى كه همين يك چاپ شده است چنين آمده‏است: «و بعد يقول المحتاج الى عفو ربه الباقى، احمد بن محمدبن مهدى بن ابى ذر النراقى‏» كه به يقين ابن دوم از سهو قلم ناسخ است‏» . (نراقى، ملامهدى، انيس الموحدين - مقدمه علامه حسن‏زاده، بى‏جا; انتشاات الزهراء ص‏13- 14).
3. نراقى، احمد، عوائد الايام، (قم: دفتر تبليغات اسلامى، 1375) ص 36.
4. كيهان انديشه، شماره 54، آذر و دى 1371، ص 43.
5. معلم حبيب آبادى، ميرزا محمدعلى، مكارم الاثار، ج 4 (اصفهان: اداره كل فرهنگ و هنر، بى‏تا) ص 1235.
6. امين، سيدمحسن، اعيان الشيعه (بى‏جا، بى‏تا) ج 13، ص 184.
7. خوانسارى، محمدباقرالروضات الجنات (بى‏جا، بى‏تا) ج 1، ص 97.
8. نراقى، ملااحمد، الخزائن، (تهران: كتاب‏فروشى علميه اسلامى، بى‏تا) ص 292.
9. همان، ص 392.
10. موسوى، سيدكاظم، مجله نشر دانش، سال چهارم، شماره 3، مقاله زندگى و نقش فقهى ملااحمد، 1363، ص 4.
11. همان، ص 110.
12. انصارى، مرتضى، زندگانى و شخصيت‏شيخ انصارى (قم: دبيرخانه كنگره شيخ اعظم انصارى 1372) ص 50- 70.
13. عقيقى بخشايشى، عبدالرحيم، فقهاى نام‏دار شيعه، (قم، بى‏تا)، ص 337.
14. پسنديده، محمود، مجله مشكوة، مقاله: مرورى بر شرح و حال شيخ‏انصارى، شماره 42، بهار 1373، ص 110.
15. معلم حبيب آبادى، ميرزا محمدعلى، مكارم الاثار، ج 4، ص 1236; مدرس تبريزى، ميرزا محمدعلى، ريحانه الادب، (تهران: خيام، 1352) ج 6، ص 1362; نراقى، ملااحمد، معراج السعاده، مقدمه، محمدنقدى، (قم: انتشارات هجرت، 1374) چاپ دوم، ص 21; نراقى، ملااحمد، مستند الشيعه، مقدمه، محمد نقدى، (مشهد: مؤسسه آل‏البيت الاحياء التراث، 1415) ج 1، ص 15; خوانسارى، محمدباقر، الروضات الجنات، ج 1، ص 97.
16. تنكابنى، محمدبن سليمان، تذكرة العلماء (مشهد: انتشارات آستان قدس رضوى، 1372) ص‏53- 54; نراقى، حسن، تاريخ كاشانى، بى‏جا، بى‏تا، ص 282; روضات الجنات، خوانسارى، ج 1، ص 95; قمى، حاج‏شيخ عباس، فوائد الرضويه...، بى‏جا، بى‏تا، ص 41.
17. مدرس تبريزى، محمدعلى، ريحانة الادب، ج 6، ص 3- 160; جاپلقى، سيدمحمدشفيع، الروضة البهية (بى‏جا، بى‏تا) ص 17.
18. نراقى، احمد، خزائن، ص 391.
19. خوانسارى، محمدباقر، الروضات الجنات، ص 27; مدرس تبريزى، محمدعلى، ريحانة الادب، ج 4، ص 184; نورى، محمدعلى، مستدرك، ج 3، (بى‏جا، بى‏تا) ص 283; امين، سيدمحسن، اعيان الشيعه، ج 13، ص 184; معلم حبيب‏آبادى، ميرزا محمد على، مكارم الاثار، ج 4، ص 1235; كشميرى، محمدعلى، نجوم السماء (قم: مكتب بصيرتى، بى‏تا) ص 344.
20. سلمان آرانى، حبيب‏الله، ديدار با ابرار، سيماى كاشان (قم: انتشارات بشير، 1375) ص‏155; تنكابنى، ميرزا محمد، قصص العلماء، ص 129- 132; نراقى، ملااحمد، معراج السعاده، ص 22.
21. مدرس تبريزى، محمدعلى، ريحانة الادب، ج 6، ص 162; خوانسارى، محمدباقر، الروضات الجنات، ج 1، ص 99; نراقى، ملااحمد، معراج السعاده، مقدمه، محمد نقدى، ص 22.
22. همان، ص 22; نراقى، ملا احمد، عوائد الايام، ص 14- 15.
 

منبع: www.naraqi.com